Thursday, January 4, 2007

فرستادن سفراى اسلام به دربار پادشاهان

در ذى حجّه سال ششم هجرى، هنگامى كه ريشه نهال اسلام، در زمين مدينه استحكام مى گرفت و بر شاخ و برگ مبارك اين درخت روز بروز اضافه مى شد و ميوه هاى شيرين آن يكى پس از ديگرى كام پيامبر ـ ص ـ و اصحاب بزرگوارش را حلاوت مى بخشيد، پيامبر ـ ص ـ درصدد برآمد تا با ارسال سفيران خود به دربار شاهان و فرمانروايان كشورهاى همجوار آنان را به دين خود بخواند و در جهت جهانى كردن پيام آيين خويش گامى بزرگ بردارد. چنانكه نوشته اند پيامبر ـ ص ـ پس از صلح حديبيه اقدام به نامه نگارى و ارسال سفراى خود نمود

پس از انتخاب مسکن

پیامبر -ص- پس از این که محل سکونت خود را تعیین نمودند به ساخت مسجد اقدام کردند و ..با پدید آمدن ميدانى فراخ و امكاناتى مهيّا و دلهايى مطيع و گوشهايى شنوا اقداماتی را برای پیشبرد اهداف اسلام انجام ادند از جمله : نحوه اذان براى اقامه نمازـ ايجاد روابط دوستانه ميان خود و يهود در مدينه به قصد همزيستى مسالمت آميز- ايجاد روابط دوستانه ميان خود و قبايل عرب مجاور با مدينه و روانه ساختن نمايندگان و سفيرانش به دربارهاى شاهان و اميران براى دعوتشان به اسلام.

...

تعیین مسکن در مدینه

يكى از دل انگيزترين گوشه هاى حركت هجرت به مدينه، كيفيت انتخاب مسكن آن حضرت در آن ديار است. نوشته اند كه چون آن حضرت به همراه يارانش وارد مدينه شد، سران طايفه «بنى سالم بن عوف» به استقبال آن حضرت شتافته عرضه داشتند: پيش ما بمان كه ما با افراد و سلاح خود از حمايت شما فروگذار نمى كنيم. ليكن پيامبر به آنها فرمود: راه شتر را باز گذاريد كه او خود مأمور به انتخاب است -خَلّوا سبيلها فانّها مأمورةٌ- از هر محله كه عبور مى كرد، اشراف و بزرگان آن محله همين تقاضا را از وى مى كردند و هر يك سعى داشتند تا پيامبر ـ ص ـ را در بين خود مأوا دهند و اين افتخار بزرگ را نصيب خود سازند، امّا پيغمبر ـ ص ـ به همه همان جواب نخست را تكرار مى كند
مردم با شوق و التهاب منتظر بودند كه شتر در كجا زانو به زمين مى نهد. سينه ها مى تپيد و چشم ها در چشمخانه قرار نداشت ... عاقبت شتر در زمينى متعلق به دو پسر بچه يتيم از «بنى مالك بن النّجار» كه تحت قيموميت «معاذ بن عفراء» بودند، زانو بر زمين نهاد.اما شتر باز برخاست و چند گامى رفت و مجدداً به همان جا برگشت و زانو بر زمين زده بدين سان هجرت پيامبر ـ ص ـ على رغم ميل كافران و مشركان، با توفيق تمام به انجام رسيد و از آن تاريخ شهر يثرب را «مدينة النبى» و بعدها «مدينه» خواندند.

چرا پیامبر -ص- هجرت کردند؟

سرانجام در روز پنج شنبه 27 صفر سال 622 ميلادى، سران و اشراف قريش در «دارالندوه» براى اتخاذ تصميمى واحد در اين خصوص، گرد آمدند. هر يك از حاضران تدبيرى انديشيده بود. برخى حبس و غُل و زنجير را براى آن حضرت پيشنهاد مى كردند و گروهى ديگر اصرار می ورزيدند كه به نحوى پيامبر ـ ص ـ را از ديار خود بيرون كنند و با اين كار اُلفت و يكپارچگى سابق خود را بازگردانند و ديگر اين كه پيامبر ـ ص ـ در پايگاه جديد خويش چه مى كند كارى نداشته باشند. از طرفى پيامبر ـ ص ـ نيز از طريق وحى از توطئه مشركان آگهى مى يابد و فرمان هجرت به او داده مى شود. جبرئيل او را مى فرمايد كه امشب در بسترت نخواب. رسول خدا ـ ص ـ نيز به على ـ ع ـ مى فرمايد كه تو امشب در بستر من بخواب و بُردِ مرا به خود بپيچ. آنگاه به وى اطمينان مى دهد كه از جانب مشركان به او آسيبى نمى رسد

پیشروی اسلام/در مدینه

هجرت پيغمبر اسلام ـ ص ـ از مكه به مدينه، سرفصل بزرگى در بالندگى دعوت اسلامى و نقطه عطف برجسته اى در تاريخ اسلام محسوب مى شود. اگر اسلام طى گذشت سيزده سال در مكه (كه سه سال از اين مدت هم به صورت مخفيانه سپرى شده)، بيشتر درصدد جذب پيروان و منازعات فكرى با سران مشركان بود، اينك با ورود پيامبر ـ ص ـ و اصحابش به مدينه پايه حكومتى گذارده مى شود كه سايه پهناور آن قرار بود بر سر تمام جهانيان افكنده شود و چونان درختى بارآور، همگان از ميوه هاى طيّبه و خوشاب آن بهره مند شوند.
در اين حركت چند نكته مى تواند نظر ما را به خود معطوف سازد:
هجرت پيامبر ـ ص ـ انگيزه ها یی داشته اند و برای پیشبرد اهداف خود اقداماتی انجام داده اند.
این اقدامات چه بوده و چه واکنش هایی را دربر داشته است.

از کتاب پیامبر ص در مدینه- ترجمه ی علی حجتی کرمانی

تنوع در مطالب وبلاگ

اگر ترتیب خاصی بین موضوعات نیست، و یا احیاناً غیز از سیره اجتماعی پیامبر نکته ای و مطلبی نوشته می شود تعجب نکنید، هدف من ایجاد تنوع است

Sunday, December 31, 2006

نرمش در موارد شخصی و قاطعیت در مسائل اصولی 3

...همان جا می گوید : «اشهد أن لا إله إلا الله» و ...می گوید تو با چنین قدرتی که داری این همه تحمل [نشان می دهی؟] این تحمل، تحمل یک فرد عادی نیست، پیغمبرانه است.
در فتح مکه، زنی از اشراف قریش، دزدی کرده است. به حکم قانون اسلام، [در صورتی که مجموعه شرایطی که در قانون ما نیز آمده است جمع شود] دست دزد باید بریده شود. وقتی قضیه، ثابت شد و شرایط، احراز گردید، می بایست حکم اجرا شود؛ ایجا بود که وساطت ها شروع شد. یکی گفت : یا رسول الله ! این زن، دختر فلان شخص است که می دانید چقدر محترم است. پدرش آمد، برادرش آمد، دیگری آمد که آبروی یک فامیل محترم از بین می رود...
سیره نبوی شهید مطهری